محل تبلیغات شما



سلاااام به همه کتاب دوستان و کتاب خوانان عزیز

داستان€ŒÙای امØال

عنوان: داستان های امثال 

نویسنده: دکتر حسن ذوالفقاری 

انتشارات: مازیار 

ضرب المثل ها ریشه در اتفاقات روزمره مردم عام داشته است که کمی با ذوق همراه شده است. دانستن ماجرای این ضرب المثل ها خالی از لطف نیست چه برای نوجوانان و چه برای بزرگسالان. البته کتابهای بسیار خوبی در این زمینه نوشته شده است و اغلب این کتابها برای داشتن اصالت به صورت تحقیقی نوشته شده است که بر ارزش کتاب می افزاید. یکی از بهترین و کامل ترین کتابها در این زمینه کتاب داستان های امثال است. کتابی بسیار زیبا و خواندنی. از دیگر مزیت های این کتاب آوردن منبع در پایان حکایت هر ضرب المثل است. کتابی پر بار، خواندنی و برای اهلش جذاب، که در 964صفحه جمع شده است و بر اساس حروف الفبا مرتب شده که بازیابی اطلاعات را بسیار آسان کرده است. 

برشی از کتاب :

ارزن پهن کرده ام (صفحه 79)

کسی از ملانصرالدین طنابی به عاریت خواست. ملا گفت: برآن ارزن گسترده ام. مرد پرسید: چگونه بر طناب ارزن گسترند؟ گفت: چون مقصود بهانه است این نیز بس است.

رم کردن و زمین زدن حسابی، باز آمدن و شِلاخ(لگد) زدن یعنی چه(صفحه 543)

روزی شخصی بر اسبی سوار شده بود و به راهی می رفت. از زمین پرنده ای پرید. اسب رم کرد و سوار را بر زمین زد. در اثر رم کردن اسب و افتادن سوار، زین اسب به زیر شکم اسب افتاد. حیوان زبان بسته به خیال این که چیزی به او چسبیده هی سر داد به لگد انداختن و جفتک زدن. از قضا صاحب اسب در زمین غلتید و لگد اسب به او خورد. صاحب اسب گفت: رم کردن و زمین زدن حسابی، باز آمدن و شِلاخ(لگد) زدن یعنی چه

 


 

دروود 

 

عنوان:صدای تیر در گردنه 

نوشته: مختار عوض اف

ترجمه: گامایون 

ویراستار: محمد رضا سرشار 

ناشر: سوره مهر 

 

 

مختار عیوض اف، دارای دکتری علوم زبان شناسی و فقه اللغه شخصیت برجسته اجتماعی و نویسنده، دانشمند بزرگ آکادمی علوم قزاقستان نه فقط در داخل کشور خود که در کشورهای دور دست جهان نیز نامی آشناست. در سال 1957 به وی نشان لنین اعطا گردید. ظرف مدت چهل سال فعالیت ادبی خلاق خود ده ها داستان، مقاله، کتاب آموزشی، اثر تحقیقی و نزدیک به سیصد نمایش نامه، اپرا خلق کرد و بسیاری از آثار برجسته نویسندگان کلاسیک روس و جهان را به زبان قزاقی برگرداند.

  داستان در قرقیزستان می گذرد که شباهت زیادی به مردم ترکمن ما دارندداستان در مورد مرد فقیر و جنگاوری است که دستخوش ناملایمات خان های روزگار خود می شود، برادرش را از دست می دهد و با اینکه بسیار قوی و تنومند است اما در فقر و بدبختی زندگی می کند. بازی ی خان های قدرتمند دورانش او را دستاویزی برای پیشرفت خود کرده اند. او در پایان داستان به پسرش این چنین می گوید سرت را از روی این کاغذ با ارزش، بلند نکنی. فقط این کاغذ است که به تو امکان خواهد داد آدم بشوی!

او و برادرش در بدبختی بزرگ می شوند مزدور می شوند اما بعد از مرگ برادرش سعی می کند زندگی سالمی در پیش بگیرد اما باز بازی سرنوشت خوشبختی را از او می گیرد و او را به طرف چیزی که از آن در تمام عمرش می ترسده می برد.  توصیفات فراوان گاه زیبا و گاه کمی طولانی در جایی جای کتاب آمده است.

اطاعت و حکومت، یکدیگر را دوست دارند. صفحه 115

دستگیر کردن قزاق در صحرا، به آن می مانست که در دشت به دنبال باد می گشتند. صفحه 136

کتاب پر از توصیفات زیباست، در توصیف رودی خروشان آمده؛ به نظر می آمد که درآنجا، تعداد بی شماری مار، به کوهانهای ستبرشان باد انداخته بودند و تنگ، به یکدیگر چسبیده بودند و همدیگر را خفه می کردند؛ و توده هایی از کف سفید، از دهان بیرون می ریختند. صفحه 149


سلاام 

کتاب می خونید یا تو هوای اردیبهشتی هوا خوری میرین؟

 

عنوان: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

نویسنده: اوریانا فلاچی

مترجم: یغما گلرویی

انتشارات:دارینوش

120صفحه 

 

جنگیدن زیباتر از پیروزیه! به سمت مقصد رفتن، از رسیدن به اون با ارزش تره! وقتی برنده می شی یا به مقصد می رسی یه خلاء رُ تو خودت حس می کنی! واسه پر کردن همین خلاء باید دوباره راه بیفتیُ مقصد تازه یی پیدا کنی! (صفحه )

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها